برای کیوانه جانم

بی توخوش نیست دلم بی تو ای محرم راز
چه کنم با گل سرخ ؟
چه کنم با گل ناز ؟
تک و تنها چه بگویم به بهار ؟
گر سراغ از تو گرفت چه بگویم به نسیم ؟
گر بهاران پرسد :
« لاله زار تو کجاست » ؟
من پر از عطر خوش هم نفسی
تو چرا تنهائی ؟
غمگسار تو کجاست ؟
من و این سینه تنگ من و پائیز غم آلوده درد
همدمم سایه تنهائی خویش بی بهار رخ یار
تک و تنها چه بگویم چه بگویم به بهار ؟
بی تو ای راحت جان با دل شیدا چه کنم
با جهانی غم و حسرت من تنها چه کنم
عشق و بی تابی من مایه بدنامی توست
با تو پاکیزه تر از گل من رسوا چه کنم
در پی گمشده ای گرد جهان می گردم
ای خدا گر نشد این گم شده پیدا چه کنم
مردمان قطره آبی به کف آرند و خوشند
من که مردم زعطش برلب دریا چه کنم
گرچه امروز مرا نیست زپی فردائی
گرنبندم دل از امروز به فردا چه کنم
روی برتافت زمن آنکه جهان هست
بعد از این گر نکنم پشت به دنیا چه کنم
شاعر:علی .ا.ذ
از وبلاگ :مجموعه اشعار و ترانه های زیبا
پ.نوشت:
کیوانه جانم دوست خوب و عزیزم از بودنت از همراهیت و از دوستیت در این سالها بسیار مشعوفم .چقدر خوبه که تو رو دارم
تولدت مبارک
خوب میدونم تولدت 25 شهریوره دیدم نازی تبریک گفته منم هول شدم زودتر بگم. یاد تولد دوسال پیشت بخیر که با هم بندر انزلی بودیم انگار شروع دوستیمون از همون زمان بود نه؟
هرچيز را هم