رویای ما
اهنگ :رویای ما
پ.ن: البته با پوزش ببخشید بابت عکسی که اول صفحه میاد گفتم شاید حالا رویای بعضی از دوستان هم باشه ابراز همدردی نمودیم !!!!!!!!!!!
اهنگ :رویای ما
دوستت دارم

من انسان هستم .
موجودی باشعور و فهیم که وجه تمایزش با دیگر موجودات به داشتن همان عقل و شعور میباشد.من جدول ضرب را میدانم . از قوانین نیوتن مطلعم .به هورمونها و متابولیسم بدن خود اشراف دارم . معادلات چند مجهولی را به راحتی حل میکنم . به کرات دیگر سفر کرده ام و دائم به دنبال چیزهایی هستم که تا به حال کسی آن را کشف نکرده تا بدانم بفهمم و درک کنم و نتیجه گیری کنم و راه درست و بهتر زندگی کردن را بیابم . همه کائنات به خاطر داشتن همین مغز و عقل و هوش مایملک من می باشد . همه موجودات زندگیشان و بودنشان به تصمیم من وابسته است اگر بخواهم موجودی را منقرض میکنم جنگل را از بین میبرم دریا را خشک میکنم و....
من انسان هستم
اما من با داشتن این همه قدرت و توانایی در شناخت احساس واقعی خودنسبت به دیگران گیج و ناتوانم . حتی وقتی آن احساس را شناختم در مهارش گیج و مبهوت میمانم .
من انسان هستم .
توانا
دانا
قدرتمند
کوه را جابه جا میکنم
ستاره ها را جستجو میکنم
اما از آب و ایینه گریزانم
ماه را ستایش میکنم
اما از مهتاب رو برمیگردانم
ستاره قطبی را کشف میکنم
اما شبها ستاره ها را دانه دانه کنار میزنم
تا شاید ستاره ی خود را بیابم
من انسان هستم
کائنات ازآن من است
و من از آن او
ایکاش میشد
دریای عشق را از ساحل قلبم دور کنم
ای کاش با کودک درونم میتوانستم
موج های ملتمس به هم اغوشی ساحل را
فوت کنم و به عقب برانم
من انسان هستم...........

من هی میرم و نمی رسم به وقتی که تو را در کنار داشته باشم از تنهایی خودم بیزارم به یاد توست که من زنده ام من هی میرم و نمی رسم به وقتی که تو را در کنار داشته باشم از تنهایی خودم بیزارم به یاد توست که من زنده ام با چشمهایم میگردم تا ببینمت به یاد قدیمها کجاست اون شهری که تو را ببینم از تو دور افتاده ام و بی حال! راه خانه را نشانم ده دور افتاده ام و بی حال راه خانه را نشانم ده تماشای باد و باران غم رنگ و بوی همیشگی تو چشمها را می بندم تا تو را به یاد بیاورم صدای خوب تو را می شنوم دور افتاده ام و بی حال راه خانه را نشانم ده دور افتاده ام و بی حال راه خانه را نشانم ده دور افتاده ام دور افتاده ام دور افتاده ام دور افتاده ام
پ.ن: ترجمه این اهنگ زیبا رو دوست بسیاربسیار عزیزم "داش اکل " برام انجام داد که از همین جا ازش تشکر میکنم و دستش را به گرمی میفشارم .
"این ترانه ترجمانه درد هجرانه داش آکله"

من صدای سکوتم را در گوشم نجوا کردم تا برای هزارمین بار لحظه هایش ، غم هایش ، رنج ها را در ذهنم هجی کنم .
صدای زمان می دهد . صدای تکرار ، خستگی ...
من ، پشت این سکوت چیزها قایم کرده ام .
من ، دلهره هایم ، بغض هایم و بی رمقی هایم را پشت سکوتم پنهان کرده ام . نقاب سکوت را برچشمانم می زنم تا نگاه های خسته ام را کسی نبیند .
من این تنهایی محض را با یک سکوت خیره سر میکنم ..
سکوت را دوست دارم ...
سکوت را دوست دارم ...
* آموزگار نیستم
تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارند
تا شنا کنند
پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند
تا به پرواز در آیند
شنا کن به تنهایی
پرواز کن به تنهایی
عشق را دفتری نیست
بزرگترین عاشقان دنیا
خواندن نمی دانستند.
(نزار قبانی از کتاب – در بندر آبی چشمانت)

اقا من همین جا رسما و قانونا" با شعور و عقل کافی -فکر میکنم - اعلام میکنم که جلوی دل بارونی کم اوردم و مجبورم یک بار دیگه در ملا عام ماچی از لپش کنم :
قربون محبتت برم من [بوسه]
پ.ن: خوب چیکار کنم با این سرعت چیزی برای گفتن به ذهنم نرسید
شعله نوشت :خدایی چه رنگی دارن
برای حمید نوشت :خدایی الان با دیدن این زیبایی ها هم باز بگی ناراحتی دیگه من نمی دونم چی بگم
اخر نوشت : راستی مو مشکیه منم مو قهوه ایه دل بارونی