قرینه

داشتم فکر میکردم تفاوت ها از کجا و چگونه ایجاد میشوند. و قرینگی واقعا وجود دارد؟


مهارت نه گفتن

برای همه ما موقعیت هایی پیش می آبد که نمی توانیم به درخواست کسی راحت "نه" بگوییم.
ممکن است او فرد بزرگتری باشد که برای او بسیار احترام قایل هستیم یا دوستی باشد که ارتباط بسیار نزدیکی با او داریم و نمی خواهیم با "نه" گفتن او را ناراحت کنیم. این موقعیت ها تا حدودی طبیعی است، ولی اگر این موقعیت ها زیاد تکرار شود و ما احساس کنیم در اکثر مواقع نمی توانیم در مقابل خواسته نابجای دیگران "نه" بگوییم ، آنوقت برای ما مشکل ایجاد می شود.

افرادی که نمی توانند "نه"بگویند ، با دیگران همیشه موافقت می کنند، خواسته های خود را مطرح نمی کنند ولی خواسته های دیگران را به راحتی می پذیرند. ممکن است خودشان هم از این موضوع ناراحت باشند و فشار های زیادی تحمل کنند .
آنها ممکن است نیاموخته باشند که حق دارند در بعضی مواقع طبق خواسته خود عمل کنند و مجبور نیستند همیشه با دیگران موافق باشند.

این افراد ممکن است در موقعیت های پرخطربرای خود دردسر ایجاد کنند مثل کسانی که تمایل به سیگار کشیدن یا استفاده از مواد مخدر ندارند ولی اگر در موقعیتی قرار بگیرند که دوستشان به آنها پیشنهاد کنند، آنها "نه"نمی گویند و طبق خواسته دیگران عمل می کنند.
اگر ما درباره خواسته های دیگران خوب فکر کنیم و سپس قاطعانه "بلی" یا "نه"بگوییم به آنها نشان داده ایم که به درخواست آنها اهمیت می دهیم ولی درزندگی ما ارزشهایی حاکم است که ما طبق آنها رفتار می کنیم و نمی توانیم هر درخواستی را بپذیریم 
اگر این چنین رفتار کنیم ، به تدریج دیگران هم یاد می گیرند که درخواست های خلاف ارزش های ما نداشته باشند.به اصطلاح حد و حدود ارتباط ما با دیگران مشخص می شود و در ارتباط با اطرافیان خود کمتر دچار مشکل می شویم.



وقتی کسی از ما درخواستی دارد


اولین گام این است که بدانیم نظر واقعی ما درباره درخواست او چیست و چه دلیل و برهانی برای رد یا پذیرش آن داریم

دومین گام این است که نظر خود را محترمانه به او اعلام کنیم

سومین گام این است که اگر لازم است دلیل و برهان خود را نیز برای او توضیح دهیم


راه های "نه" گفتن:بعضی اوقات ما می توانیم به راحتی "نه" بگوییم و قضیه تمام می شود ولی در بعضی موقعیت ها "نه گفتن" به طور مستقیم کار ساده ای نیست و مجبوریم به شیوه های غیر مستقیم "نه"بگوییم.

درچنین موقعیت هایی می توانیم از شیوه های زیر استفاده کنیم:


اخه چی بهت بگم

به جون خودم سه چهار روزه دارم فکر میکنم پست تبریک تولدت رو چطوری شروع کنم چه جوری بنویسم و اصلا چی بنویسم
اما خدایی موندم توش .....می دونی چرا ....نمی دونم بهت چی بگم .....
تو که سرشار از عشقی ......تو که سرشار از محبتی ....تو که سرشار از دوستی و وفا هستی .....تو که از تو فقط یکی خلق شده ......
واقعا موندم اصلا چی بنویسم
میشه لطفا بقیه این جمله رو شما دوستان بنویسین :
حمیدم"   تو که .........

تولدت مبارک

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد


سعید عزیزم چه تلخ بود

t94590_0151.jpg

چه تلخ بود روزهای بی تو بودن

q782192_0093.jpg



بعد نوشت : دوستان عزیزم از همدلی و مهربونی همتون واقعا متشکرم آرزوی سلامتی و شادی و بهروزی برای شما دارم

بابا هم بابای علی



تولدت مبارک


الهی همیشه پسری عاشق و پدری مهربان باشی